محل تبلیغات شما



 

شنبه 11 آبان ماه 1398

لكسوس  IS350  مدل 2014

عصري بجاي رفتن به كلاس يوگا دوباره حرف سعيد رو گوش گرفتم و باهاش رفتم اهواز . ماشين خودش رو هم نيورد به من گفت برو 206 رو بيار و رفتم از خونه  جواد آوردمش و خود جواد هم اومد . ( طفلك فكر مي كرد مي خوائيم لكسوس رو بخريم بياريم !) رفتيم اهواز و لكسوس 2014 – IS350  پلاك اروندي رو مي گفت 240 ميليون ( ولي نظر سعيد روي 190 و 0 بود ! ) ماشين تصادف داشت و گويا نيمه عقب اش كلا عوض شده بود اسپورت و سرعتي . اين ماشين ها بدرد ايران نمي خورده كه نه جاده داره و نه ميشه باهاش بيشتر از 120 كيلومتر سرعت رفت.

 


جمعه مهرماه 1398

صبح ساعت 6 بیدار شدم و  تا ساعت 11 که رفتم استخر روی مقاله ک علل گرایش به  مدرگرایی  در شرکت کار می کردم

ارائه مقالات تا 30 آبان ماه فرصت دارند ( یعنی حدود 40 روزی وقت داریم ) اما بهتره که هر چه زودتر این مقاله ها روتکمیل کنم چون واگذاری اون به روزهای پایانی مشکل ساز میشه . و مصمم که همین هفته بیشتر این کار رو انجام بدم


Wednesday, October 02, 2019

شيوه ها و تكنيك هايي براي

انجام يك سخنراني موثر و موفق

 

 

براي اينكه بتوانيد روان و موثر در يك جمع سخنراني كنيد به پيش زمينه هاي زيادي نياز داريد. بحث در اين مورد بسيار مفصل و گسترده است و جاي گسترش زيادي دارد ولي به دليل كمبود وقت :

 در اينجا سعي كرده ام به مهمترين آنها بصورت خيلي خلاصه اشاره كنم :

 

  1. شروع صميمانه و دوستانه : اغلب سخنران ها عادت دارند كه با جملات سنگين و به اصطلاج قلمبه سلمبه حرفهايشان را شروع كنند ! اين شروعي نا اميد كننده است .

مدير عامل محترم شركت پتروشيمي بندرامام   

جناب  آقاي مهندس رستمي

با سلام

موضوع :  تقاضاي ولگذاري كانكس مسكوني واقع در شهرك بعثت( ممكو )                              08/07/1398  

احتراماً به استحضار جنابعالي  مي رسانم كه اينجانب محمد توكلي به شماره كاري 670459 از كاركنان شركت خوارزمي پتروشيمي بندرامام – شاغل حمل و نقل سنگين مي باشم .


پنجشنبه 11 مهرماه 1398

سفر چهار روزه به ا و تهران

صبح طبق برنامه  قبلي ساعت 7 از ممكو به مقصد ا زدم بيرون . بين راه درپليس راه سابق 2 صندوق رطب خريدم كيلويي 20 تومن ( جمعا 114 هزار تومن )  دورود هم خرمالو و انگور اراك( كيلويي 5 تومن )  و انار كوهدشت ( كيلويي 5 تومن ) خريدم .بعد از 580 كيلومتر ساعت حدود 14 رسيدم ا . ديگه خسته بودم استراحت كردم

بعداز ظهر باد شديدي باريد و ابرهاي سياه اومدن و بارون تند و مختصري باريد .

رفتم باتري ماشين را چك كردم يكي گفت باتريش بايد عوض بشه . يكي ديگه گفت باتري ايرادي نداره سر باتري ها كثيفه !


پنجشنبه 4 مهرماه 1398

از همون  دیشب که رفتیم ماهشهر برای خرید باتری برای ماشین راوفور  سعید هوا به یکباره شرحی شد و صبح امروز که از خواب بیدار شدم هوا شرجی  کاملا شرجی و دم کرذه بود . ( حالا جواد چطوری رفته آبادان و سعید چطوری رفته اهواز نمی دونم ) .

می خواستم برای گرفتن کتابها برم ماهشهر ولی خب ماشین نداشتم و از خیرش گذشتم و به انجام کار مورد علاقه و روتین ام یعنی نوشتن مشغول شدم .


ادامه چهارشنبه 3 مهرماه 1398

یکی از هم همکاران بنام آذر مهر را ترغیب کردم که ماشین الانترای مدل 20 پلاک اروندی اش را که حدود  0 میلیون قیمت دارد با توسان 20 پلاک اروندی سعید که اونم یه چیزی حدود 285 میلیون تومن می ارزه معاوضه کنه این معامله چند خوبی داره هم این هم سرویسی ما ماشین خوبی گیرش میاد از اون الانترای قوزمیت با سقف کوتاه راحت میشه و شاسی بلند سوار میشه . هم یکی از ماشین های سعید فروش میره و در میان یه پولی هم گیرش میاد و می تونه حدود 65 میلیونی که ازش میخوام رو پرداخت کنه . این بود که بعد از مدتها  به سعید زنگ زدم ولی نمی دونم که جواب نداد ؟!

 


هم ترازي با زندگي مردم

سید ! تقی کبیری نمایندهٔ دورهٔ دهم از حوزهٔ انتخابیهٔ خوی در استان آذربایجان غربی است. كه با 70 هزار راي از مجموع 190 هزار راي ( يعني فقط با يك سوم آراء ) وارد مجلس شده  اين مشت نمونه خرواره شما فكر مي كنيد همين به اصطلاح نماينده اي كه اصالت كرد داره ودر اثر دعواي حيدري و نعمتي از ماهشهر به مجلس رفت مثلا كارنامه اش از اين آقاي درخشان تره ؟!

 

 


يكشنبه 10 شهريورماه 1398

امروز ديدم خبري از سعيد نيست  و زنگي نميزنه زنگ هم كه زدم جواب نداد حدسم درست بود خوابش برده بود . با يه ماشين عبوري اومدم تا ميدون بيمارستان و هنوز پياده نشده بودم كه آقاي نوروزي نگه داشت و با ماشين اش منو تا شركت رسوند بخاطر ترافيك توي راه ساعت 8:33 با سه دقيقه تاخير ورود زدم

بين راه گفت چرا زياد يوگا نميايي ؟ بچه ها شايعه هايي در موردت ميگن . ! گفتم شايعه از عدم شفافيت مياد و بخشي هم بخاطر بيكاري مردمه اگه من خودم علت نيومدنم رو مي گفتم برام شايعه درست نمي كردند .

در مورد كوهنوردي اخيري كه به همدان داشتند هم صحبت كرديم اين برخلاف لك خيلي ناراضي نبود .

امروز بعد از چند هفته اول صبح هوا شمال شد ولي دوباره شرجي شد و ظهر كه مي رفتم ناهار دوباره باد سوزان شمال مي وزيد كه پوست صورت رو مي سوخت بايد اسمش رو بذاريم تشباد . مثه تشبادهاي عسلويه . !

موقع ناهار دوستم علي حلوايي رو ديدم كه گفت مطلب در مورد كتابها رو براي آقاي عزيزي فرستاده و اونم خيلي خوشش اومده و استقبال كرده . و قول همكاري داده . اميدوارم بتونه روياي منو كه انتشار اين كتاب ها  در بين كاركنان مجموعه نفت هست رو عملي كنه اگه اين كار رو بكنه كمك بزرگي به من و به ناشرم كرده . اميدوارم

يكي از ويژگي هاي شبكه هاي اجتماعي و اينترنت و وبلاگ نويسي اينه كه زمينه آشنايي با خيلي از افرادي رو كه دنبالشون هستيم فراهم مي كنن . البته اگه اين افراد مزاحم و فرضت طلب بذارن همين امروز داشتم فهرست وبلاگ هاي بروز شده رو مرور مي كردم وبلاگ يه خانومي رو ديدم به اسم رها .كه چقدر چهره زيباي دارن .و طبق مشخصات پروفايلشون هم تحصيل كرده و اهل تهران هم هستند دقيقا از اون نوع دخترهايي  كه مورد علاقه من هست . براش يه كامنت گذاشتم نوشته هاي كوتاه و جالبي داره . اينم از معجزه اينترنت و وبلاگ نويسي


چهارشنبه 13 شهريورماه 1398

در آخرين روز كاري ساعت 8:26 ورود زدم وسعيد از همون جلوي در برگشت بره اهواز كه بقول خودش تداركات مراسم چند شب آينده محرم رو فراهم كنه !

هوا خوب شده و سه چهار روزي هست كه شرجي نيست .

امروز يه نامه براي واگذاري كانكس به خودم به  مديرعامل خوارزمي نوشتم . اينو بعد از م با عليرضا صالحي و آنداژ انجام دادم قبلش هم حميد خيامي گفته بود كه برو پيش اين افراد . كانكس براي شركت ارزشي نداره ولي تشريفات واگذاريش دردسر سازه  . تو نامه ام نوشتم كه اگه ميشه خارج از اين تشريفات مازاد و مزايده اينو به خودم بدن . ببينم چي ميشه ؟ اگه رئيس خوارزمي بخواد شدني هست . حتي شايد رباطيان هم بتونه در اين مورد برام كاري بكنه . يادم باشه كه شنبه حتما يه سري هم به اون بزنم .

نامه رو نوشتم براي عليرضا فرستادم اونم يه چند نكته اصلاحي رو گفت كه تو نامه وارد كردم و گفت الان خيلي نامه احساسي اداري و مانع و جامعي شده . ! كامله

اگه من جاي مدير عامل بودم هم كانكس رو بهت واگذار مي كردم هم مي گفتم يكي از دختراي مدت معين يا موقت يا رسمي شركت رو به انتخاب خودت بهت بدن كه تو كانكس تنها نباشي ! ( ايده خيلي خوبيه يادم باشه اگه اين عليرضا نامزد رياست جمهوري شد بهش راي بدم !)

نامه رو فرستادم براي خانوم مدحجي كه از طريق اتوماسيون براي مدير عامل بفرسته


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها